پنجشنبه ۲۳ خرداد ۹۸ ۱۵:۲۸ ۵۲۳ بازديد
اجتماعىشدن
اجتماعىشدن فراگردى است که انسانها از طریق آن شیوههاى زندگى جامعهٔ خود را یاد مىگیرند، شخصیتى کسب مىکنند و آمادگى عملکرد بهعنوان عضو یک جامعه را پیدا مىکنند. از همان سنین کودکی، بچه از دیگران یاد مىگیرد که چه رفتارى از او انتظار مىرود و او داراى چه شخصیتى است.
مثال:
کودکى که نخستين بار پا به دبستان مىگذارد، نخستين تماس جديد خود را با يکى از عوامل رسمى اجتماعىشدن، برقرار مىسازد. اما حتى پيش از اين نيز، کودک از طريق روابط متقابل غير رسمى با اعضاء خانواده و همبازىهاى خود، تا اندازهاى اجتماعى مىشود. اگر کودک همان نوع رفتارى را بکند که از او انتظار مىرود، به احتمال زياد از اقبال و پاداش ديگران برخوردار مىشود. اما اگر کودک به شيوهاى مغاير با چشمداشتهاى گروه رفتار کند، احتمالاً با طرد ديگران روبرو مىشود.
هنجارها و اجتماعىشدن
نوع بشر به اندازهٔ کافى از غرايز لازم براى بقاء برخوردار نيست و براى آنکه از صحنهٔ بقاء بيرون رانده نشود، ناچار بوده است که وابستگى به همنوعان خود را فرا گيرد و به گونهاى با ديگران همکارى داشته باشد که بتواند حتى بنيادىترين نيازهاى خود را از اين طريق برآورده سازد. آنچه که همکارى و وابستگى متقابل بشرى را امکانپذير مىسازد، نظامى از الگوهاى رفتارى مکتسب است که همهٔ افراد متعلق به يک فرهنگ در آن سهيم هستند. اين الگوهاى رفتارى مشترک يا معيارهاى رفتار، هنجارها ناميده مىشوند. انسان از همان سنين کودکى هنجارهاى تصويبشدهٔ فرهنگى را فرا مىگيرد و در فراگرد اجتماعىشدن مىافتد.
مثال:
فرزندان انسان زندگى خود را بهگونهاى يکسره وابسته به پدر و مادر آغاز مىکنند، ولى بهتدريج که رشد پيدا مىکنند، از وابستگى آنها کاسته مىشود. آنها بهتدريج ياد مىگيرند که بسيارى از نيازهاى خود را بهدست خود برآورده کنند و بدينسان، از تعداد درخواستهاى خود از ديگران بکاهند. براى مثال، آنها همين که ياد مىگيرند که بدون کمک ديگران غذا بخورند و قضاى حاجت کنند، از تعداد درخواستهاى خود از پدر و مادر مىکاهند.
منبع:vista
اجتماعىشدن فراگردى است که انسانها از طریق آن شیوههاى زندگى جامعهٔ خود را یاد مىگیرند، شخصیتى کسب مىکنند و آمادگى عملکرد بهعنوان عضو یک جامعه را پیدا مىکنند. از همان سنین کودکی، بچه از دیگران یاد مىگیرد که چه رفتارى از او انتظار مىرود و او داراى چه شخصیتى است.
مثال:
کودکى که نخستين بار پا به دبستان مىگذارد، نخستين تماس جديد خود را با يکى از عوامل رسمى اجتماعىشدن، برقرار مىسازد. اما حتى پيش از اين نيز، کودک از طريق روابط متقابل غير رسمى با اعضاء خانواده و همبازىهاى خود، تا اندازهاى اجتماعى مىشود. اگر کودک همان نوع رفتارى را بکند که از او انتظار مىرود، به احتمال زياد از اقبال و پاداش ديگران برخوردار مىشود. اما اگر کودک به شيوهاى مغاير با چشمداشتهاى گروه رفتار کند، احتمالاً با طرد ديگران روبرو مىشود.
هنجارها و اجتماعىشدن
نوع بشر به اندازهٔ کافى از غرايز لازم براى بقاء برخوردار نيست و براى آنکه از صحنهٔ بقاء بيرون رانده نشود، ناچار بوده است که وابستگى به همنوعان خود را فرا گيرد و به گونهاى با ديگران همکارى داشته باشد که بتواند حتى بنيادىترين نيازهاى خود را از اين طريق برآورده سازد. آنچه که همکارى و وابستگى متقابل بشرى را امکانپذير مىسازد، نظامى از الگوهاى رفتارى مکتسب است که همهٔ افراد متعلق به يک فرهنگ در آن سهيم هستند. اين الگوهاى رفتارى مشترک يا معيارهاى رفتار، هنجارها ناميده مىشوند. انسان از همان سنين کودکى هنجارهاى تصويبشدهٔ فرهنگى را فرا مىگيرد و در فراگرد اجتماعىشدن مىافتد.
مثال:
فرزندان انسان زندگى خود را بهگونهاى يکسره وابسته به پدر و مادر آغاز مىکنند، ولى بهتدريج که رشد پيدا مىکنند، از وابستگى آنها کاسته مىشود. آنها بهتدريج ياد مىگيرند که بسيارى از نيازهاى خود را بهدست خود برآورده کنند و بدينسان، از تعداد درخواستهاى خود از ديگران بکاهند. براى مثال، آنها همين که ياد مىگيرند که بدون کمک ديگران غذا بخورند و قضاى حاجت کنند، از تعداد درخواستهاى خود از پدر و مادر مىکاهند.
منبع:vista